سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

نفس مامانی و بابایی

عید غدیر مبارک

پسر قشنگم , سید محمدم عیدت مبارک سید محمد عید غدیر 92 موهاشو خروسی کرده... عید غدیر خونه ی مادر جون بر گرفته از وبلاگ فاطمه جون   ...
21 مهر 1393

عید قربان مبارک

زندگی تان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه ی زمزم ... عید مبارک امسال هم مثل سال های قبل بابا محسن ی بع بعی برای قربانی گرفت .ساعت شش صبح بود که رفتو بع بعی رو آورد تا ذبح کنیم .صدای بع بعی رو که توی پارکینگ شنیدی از خواب نازت بیدار شدی . بیرون بردمت تا چشمت به بع بعی افتاد گفتی "هاپ "... فدات بشه مامانی..وقتی داشتن ذبح میکردنش تو خونه بردمت تا نبینی بعد که تمام شدو آوردمت بابایی رو دعوا کردی  از انجایی که اولین عیدی بود که عمو بابایی فوت کرده بود خونه ی حاج آقا رفتیم وچند ساعتی انجا بودیم. خاله جونا همگی خونه مادرجون بودن ما هم برای ناهار رفتیم کلی با یاسمین زهرا بازی کردین وخوش گذشت .عصر هم خونه آمدیمو حاج آقا و عموب...
13 مهر 1393

پسرنازم اووف شده

با آمدن پاییز و سردشدن هوا وشیوع ویروس سرماخوردگی پسر نازمم درگیرخودش میکنه چند روزی میشد که آبریزش بینی داشتی کمی هم سرفه میکردی فکر میکردیم دلیلش نیش زدن دندون از فک پایینته .اما بغل بابایی که بودی یهویی دست بابایی که به گردنت خورد متوجه ی غده ی کوچولو شد بدون معطلی پیش دکتر نقاشپور بردیمت . دکترمعاینت کردو گفت بدلیل ویروس سرماخوردگی غده ی لنفاوی بزرگ شده و جای نگرانی نیست انشاالله با دارو رفع میشه .غده لنفاوی زیر بغل کشاله ران و گردن فعال میشه و رشد میکنه که برای سیدمحمدم گردنش بود از انجایی که اروم نشده بودم از بابایی خواستم همون موقع ی نسخه هم پیش دکتر شیروانی که متخصص اطفال ببریمت . ایشون هم حرف دکتر قبلی رو گفتن و ی شربت و قرص و قطره ...
11 مهر 1393
1